مصرع. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات خطیب کرمانی) (السامی فی الاسامی). رواغه. ریاغه. (از منتهی الارب). میدان کشتی گیری و آنجایی که پهلوانان زور آزمایی می کنند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
مصرع. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات خطیب کرمانی) (السامی فی الاسامی). رِواغَه. ریاغَه. (از منتهی الارب). میدان کشتی گیری و آنجایی که پهلوانان زور آزمایی می کنند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
ظرفی که در آن شمع را سوزانند و کشته گردانند. چراغدان. شمعسوز. (آنندراج) : در خدمت شاه و تاج وارد اطاق مرصع خانه تاج الدوله شد که پشتی و مخدۀ مرصع و مسند مرصع و متکاهای مرصع و دشکهای مرصع و کشته سوز و مجمرهای مرصع در آن اطاق بود. (تاریخ عضدی)
ظرفی که در آن شمع را سوزانند و کشته گردانند. چراغدان. شمعسوز. (آنندراج) : در خدمت شاه و تاج وارد اطاق مرصع خانه تاج الدوله شد که پشتی و مخدۀ مرصع و مسند مرصع و متکاهای مرصع و دشکهای مرصع و کشته سوز و مجمرهای مرصع در آن اطاق بود. (تاریخ عضدی)
آنکه در کشتی نشسته و در دریا مسافرت می کند. (ناظم الاطباء) : بزور عقل نتوان شد حریف عشق بی پروا عنان در قبضۀ دریا بود کشتی سواران را. ناصر علی (از آنندراج)
آنکه در کشتی نشسته و در دریا مسافرت می کند. (ناظم الاطباء) : بزور عقل نتوان شد حریف عشق بی پروا عنان در قبضۀ دریا بود کشتی سواران را. ناصر علی (از آنندراج)
جایی که کشتی لنگر می اندازد و جبه خانه کشتی. جایی که کشتی بارگیری می کند. (ناظم الاطباء). فرضه. ساحل. (آنندراج) : آخر الامر چو کشتی بسلامت بگذشت جستم از کشتی و آمد به لب کشتیگاه. انوری (ازآنندراج)
جایی که کشتی لنگر می اندازد و جبه خانه کشتی. جایی که کشتی بارگیری می کند. (ناظم الاطباء). فُرضَه. ساحل. (آنندراج) : آخر الامر چو کشتی بسلامت بگذشت جستم از کشتی و آمد به لب کشتیگاه. انوری (ازآنندراج)